ـــــو خـــــ❤ــــدایـے ڪــہ در ایݩــ نـــَزدیـــڪیـــســـٺــــ ــــــ
باسلام و روز بخیر خدمت همه عزیزان..
ضمن آرزوی بهترین ها، روز دانشجو رو به همه دانشجویان عزیز که در سایت عضویت دارند تبریک عرض میکنم!...
روز خوش
ـــــو خـــــ❤ــــدایـے ڪــہ در ایݩــ نـــَزدیـــڪیـــســـٺــــ ــــــ
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
امروزم حدود ۵ کیلومتر تو جاده مه الود رانندگی کردم
اونم تو شب و جاده خیس و لغزنده!!
فعلا که به لطف منو مائده جون این تاپیک شده گزارش وضع هوا
منم که عشقم همینه صحبت راجع به مه و برف و بارون و تگرگ و اینجور چیزا..
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
ـــــو خـــــ❤ــــدایـے ڪــہ در ایݩــ نـــَزدیـــڪیـــســـٺــــ ــــــ
بارون واقعا خیلی منعطف هس..
از این لحاظ که هم میتونه چشمای گریانت و پلک های خیست رو پذیرا باشه و هم شوق و ذوقی وصف ناپذیر...
شب تو خیابون بارون بزنه سکوت حاکم باشه.. دستاتو از هم باز کنی رو به آسمون.. صورتت رو در اختیار نم نم ببارون بزاری.. یه نفس عمیق بکشی.. بوی نم بارون و خاک رو حس کنی.. آرووووم زمزمه کنی "خداجونم مرسی بابت همه چی (: "
ـــــو خـــــ❤ــــدایـے ڪــہ در ایݩــ نـــَزدیـــڪیـــســـٺــــ ــــــ
گاهی اوقات انگار برا یه کاری یه هدفی یه مسیری یه راهی ساخته شدی که زمین و زمان قراره فقط تو رو برسونن به اون مسیر به اون هدف به اون راه
حتی اگه بخای مسیرتو عوض کنی نمیشه
کائنات دس به دس هم میدن، تا نشه.
راهای مختلی پیدا میکنی که اونچه که بخای همون بشه خیلی هم نزدیک تر میشی، اما بازم نمیشه...
اره منم از ماشین سواری تو جاده خیلی لذت میبرم
البته شرایط مث امروز باشه نه!
امروزم مجبور بودم عصر برگردم و بدبیاری شد وسط جاده به این وضعیت برخوردم
اره فکر خوبیه یا یه تاپیک بزنیم بنام اب و هوا
یا که ازین به بعد همینجا راجع به اب و هوامون مینویسیم
بقیه اعضا هم اگه خواستن مشارکت کنن چه بهتر
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
هر چه میخواهد دل تنگت بگو
سلام
خب کاری ندارد صفحه اول فورم انواع انجمنها هست از مشاوره خانوادگی ازدواج فردی و.......... هر کدام که به موضوعت نزدیکتر هست انتخاب کن کلیک کن روش یک صفحه میآد بالای سمت راست صفحه دکمه (ارسال موضوع جدید) کلیک کن پنجره باز میشه و دیگر میتوانید موضوع مورد نظرتان را در آن بنویسید
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
هرچی دل تنگم میخواد بگم دیگه؟
خب دل من اینو میخواد:
اگر آن ترک شیرازی بدست ارد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
و قابل توجه مائده عزیز:
هوا اینجا همچنان ابری و بارونیه
کاش همیشه همینجور بمونه خورشید رو هم بفرستیمش بره مرخصی!
هرچی رویت شد دیگه بسه براش!!
از سرشم زیاده!!
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
بازم سایت بهم ریخته و تاپیکهای ارشیو شده خیانت ،بطور فله ای دارن اپدیت میشن
مدیریت رسیدگی کنه لطفا
اینجوری حق تاپیکهای جدید ضایع میشه
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
سلام دوستان..👐
😹
کانال باحال و انگیزشی تو تلگرام!..😍
پر از حرکات ورزشی مناسب..🤸🏻♀
مشاوره تغذیه.. 🍎
بدو بدو جوین شوو🏃🏻♀
🏃🏻♂
به نفعتونه😉
😉
💫
@lux_body
ما رو به دوستان خود هم معرفی کنین!!
ـــــو خـــــ❤ــــدایـے ڪــہ در ایݩــ نـــَزدیـــڪیـــســـٺــــ ــــــ
امروز هوا افتابیه متاسفانه
چه افتاب تیزی!
افتاب اخر پاییز همینه دیگه
اما دیشب تا صبح یکسره بارون بارید
اسمون خیلی خوشرنگ شده
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
چند دروغ رایج بین ایرانیها:
۱-کار که عار نیست
۲-پول که شخصیت نمیاره
۳-فکر کردی چی ،مملکت قانون داره
۴-تلاش کنی به هرچی که بخوای میرسی
۵- پول چرک کف دسته
۶-بچه ،دختر یا پسرش فرق نمیکنه
۷-این یکی پر کاربردترین دروغه:
پشت تلفن:
"اونم سلام میرسونه"
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به دختران خود یاد دهید که قبل از ازدواج به آرزوهایشان برسند ،مردان غول چراغ جادو نیستند..
منتسب به برتراند راسل
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه پنهان سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه ای بیهوده میخوانید
چرا که ترانه ما
ترانه بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی ست
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است
احمد شاملو
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته میکند
احمد شاملو
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
مرگ را دیده ام من
در دیداری غمناک
من مرگ را به دست سوده ام
من مرگ را زیسته ام
با آوازی غمناک
غمناک
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده
آه!
بگذاریدم!
بگذاریدم!
اگر مرگ
همه آن لحظه ای آشناست که ساعت سرخ
از تپش باز می ماند
و شمعی که به رهگذر باد
میان نبودن و بودن
درنگی نمی کند
خوشا آن دم که زن وار
با شادترین نیاز تنم
به آغوشش کشم
تا قلب
به کاهلی از کار باز ماند
و نگاه چشم
به خالی های جاودانه بر دوخته
و تن عاطل
دردا!
دردا که مرگ
نه مردن شمع
و نه باز ماندن ساعت است
نه استراحت آغوش زنی
که در رجعت جاودانه بازش یابی
نه لیموی پر آبی که می مکی
تا آن چه به دور افکندنی ست
تفاله یی بیش نباشد
تجربه یی است غم انگیز
غم انگیز
به سالها و به سالها و به سالها
وقتی که گرداگرد تو را مرده گانی زیبا فرا گرفته اند
یا محتضرانی آشنا
که تو را بدیشان بسته اند
با زنجیر های رسمی شناسنامه ها
و اوراق هویت
و کاغذهایی که از بسیاری تمبرها و مهرها
و مرکبی که خوردشان رفته است
وقتی که به پیراهن تو
چانه ها
دمی از جنبش باز نمیماند
بی آنکه از تمامی صداها
یک صدا آشنای تو باشد
وقتی که دردها از حسادتهای حقیر بر نمیگذرد
و پرسش ها همه
در محور روده ها است
آری مرگ
انتظاری خوف انگیزست
انتظاری که بی رحمانه به طول می انجامد
مسخی است دردناک
که مسیح را
شمشیر به کف می گذارد
در کوچه های شایعه
تا به دفاع از عصمت مادر خویش برخیزد
و بودا را
با فریادهای شور و شوق هلهله ها
تا به لباس مقدس سربازی در آید
یا دیو ژن را
با یقه ی شکسته و کفش برقی
تا مجلس را به قدوم خویش مزین کند
در ضیافت شام اسکندر
من مرگ را زیسته ام
با آوازی غمناک
غمناک
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده
احمد شاملو
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
پر پرواز ندارم
اما
دلی دارم و حسرت درناها
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ی ماهتاب
پارو میکشند
خوشا رها کردن و رفتن
خوابی دیگر
به مردابی دیگر
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر
خوشا پر کشیدن
خوشا رهایی
خوشا اگر نه رها زیستن
مردن به رهایی!
آه
این پرنده
در این قفس تنگ
نمیخواند
احمد شاملو
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
با گیاه بیابانم
خویشی و پیوندی نیست
خود اگر چه درد رستن و ریشه کردن
با من است
و هراس بی بار و بری
و درین گلخن مغموم
پا در جای
چنانم
که مازوی پیر
بندی دره ی تنگ
و ریشه های فولادم
در ظلمت سنگ
مقصدی بی رحمانه را
جاودانه در سفرند
احمد شاملو
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
چه تلخ در این دنیا پر از رنج تنها موندن
چه تلخ درشب های تنهایی با ماتم اشک ریختن
چه تلخ در تنهایی شاهد گذر عمر بودن
چه تلخ در چشم انتظاری کنج خونه غمگین موندن
چه تلخ ادامه سفر با بی همیفر بودن
چه تلخ سفر به ابدیت با بی یار بودن
علی عباس زاده
عشق
خاطره ای ست به انتظار حدوث و تجدد نشسته
چرا که آنان اکنون هردو خفته اند
در این سوی بستر
مردی و زنی
در آنسوی
تند بادی بر درگاه و
تند باری بر بام
مردی و زنی خفته
و در انتظار تکرار و حدوث
عشقی خسته
احمد شاملو
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
همه چیز را شاید زود باورم بشه ام یک چیز را هیچوقت باور نمیکنم
باور نمیکنم که خدا به کسی بگوید نه
اگر بگوید حکمت است و اگذ نگوید نعمت
پس خدا را باور داشته باش
که هیچوقت تنهایی رو احساس نکنی
ﯾﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﻣﺤﺾ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ؛ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﮔﻬﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩه ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑنه!
ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭی ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻣﯿﺸﻪ؛ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﻼﺱ ﺳﻮﺍﺩﺁﻣﻮﺯﯼ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪ ﻣﻌﻠﻢ ﮐﻼﺱ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﺷﮑﻠﯽ ﺭﺳﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ: ﻣﺴﺎﺣﺖ ﺍﯾﻨﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﻦ؟
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺟﺰ ﺍﻧﺘﮕﺮﺍﻝ ﮔﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﻪ ﻟﻮ ﺑﺮﻩ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩ ﻋﻘﺐ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻠﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ؛ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻓﺘﮕﺮﻫﺎ ﯾﮏ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮕﻦ :
ﺑﺎﺑﺎ ﺍﻧﺘﮕﺮﺍﻟﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮ ...!
ﺣﮑﺎﯾﺘﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﺯ "زنده یاد ﺩﮐﺘﺮ ﻧﺎﺻﺮ ﮐﺎﺗﻮﺯﯾﺎﻥ"
ﭘﺪﺭ علم ﺣﻘﻮﻕ
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
همه ی ما میمیریم
همه ی ما
بدون استثنا،
کمی دیرتر
کمی زودتر، یک دفعه ناگهانی
تمام می شویم...
یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه ی خفاش ها می شود،
همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند،
همین بچه هایی که نفس مان به نفس شان بند است، می روند پی زندگیشان
حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مزار مان
قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره ی خاکی راه رفته اند
مغرورانه گفته اند:
مگر من اجازه بدم!
مگر از روی جنازه ی من رد بشید...
و حالا کسی حتی نمی تواند هم استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند،
دلفریب،
مثل آهو خرامان راه رفته اند
زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده
سیب ها از سرخی گونه هایشان رنگ باخته اند
و حالا
کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمی آورد
قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه ی دشمنانشان شراب ریخته اند و خورده اند
سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته اند، پنجه در پنجه شیر انداخته اند،
از گلوله نترسیده اند
و حالا
کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده اند!
همه این کینه ها،
همه ی این تلخی ها،
همه ی این زخم زبان زدن ها،
همه ی این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم،
همه ی این زهر ریختن ها،
تهمت زدن ها،
توهین کردن ها به هم...
تمام می شود
از یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم
اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم
کنار هم بمانیم
و اگر نه، راهمان را کج کنیم
دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ی ما می میریم،
همه ی ما
بدون استثناء، کمی دیرتر...
کمی زودتر،
یک دفعه،
ناگهانی...
زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند!
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
برخی هستن تو مسبر موفقیتشون روزگار بقدری باهاشون مهربونه شبیه کشتیی میمونن که از شمال میرن جنوب یه بادی هم میوزه یه سمت جنوب اینام بادبانارو باز میکنن و با سرعت چندین برابر میرن که میرن
برخیام هستن مسیر موفقیت و پیشرفتشون بقدری مانعه این موانع شبیه همون صخره های داخل مسیر رودخونه میمونن تنها خوبیشونم اینه که فقط صدای ابو زیباتر کردن
دقیقا مورد دوم شامل من میشه.
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
سلام. ممنون
نه نه اتفاقا حالا خیلی بدید مثبت گفتم مسیر موفقیت، وگرنه اگه واقعیت رو در نظر بگیری میشد اسمش رو گذاش حتی بدبیاری شانس بد یا بدعهدی و بدقولی و خیانت و ... یک عده افراد. اما
ولی خب من حالا بدید مانع موفقت گفتم که خیلی حالا بدبینانه نباشه. خیلی هم تلاش کردم مخصوصا این 6 ماه و صد البته سه ماه اخر خیلی یعنی دیگه هرچی تو توان داشتم ریختم اما خب بالاخره کائنات منو تو تایم اول بازی شکست داد . ....
قبول دارم بله درسته. زندگیو هرطور نگاه کنی همونطور میشه درسته...
ممنون.
سلام. امیدوارم حال دوستان همگی خوب باشه
چقدر بی رنگ و روح شده اینجا در عرض 5 ماه . آدم بدتر دلش میگیره. نه به زمانی كه 24ساعت هم توی سایت بودی وقت نمیكردی غذا بخوری نه اینكه الان شده دفتر خاطرات و رویا نوردی و....
امیدوارم همچنان در كنار هم خوش باشید
خدایا چون نوشتی سرنوشتم
که بخت از من رمید ازبس که زشتم
زبانم لال اگر خط تو بد بود
تو میگفتی خود من مینوشتم
کارو (نامه'های سرگردان)
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادتان نرود این جا کسی هست که به اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز برایتان آرزوهای خوب دارد
یلدا بر همگی شما مبارک و فرخنده باد
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
تا خدا را دارم دلتنگی برایم معنا ندارد چون اوتمام دلتنگی هایم را با یادش از بین میبرد .
دلم ارام است مثل دریا در سکوت شب فقط با یادت .
میدانم میدانی رازهای درونم را ولی دوست دارم با تو حرف بزنم به بهانه ای که در تاریکی در دل های مرا فرشتگان به تو برسانند.
دوستت دارم به وسعت اسمان .
وقتی هستی غم فقط یک کلمه است برا من و معنی دیگری ندارد.
خدایا تنهایم نزار که تو تنها تکیه گاه منی اگر تنهایم بگذاری از پا خواهم افتاد .
عشق یعنی وجود تو کنار من در هر ثانیه از زندگی.
آدم چطور میتونه یاد بگیره تنها زندگی کنه؟
یعنی بدون نیاز به کمک دیگران، چون واقعاً کسی کمک نمیکنه، خیلی از حرفای خوب فقط تعارف یا شعار هست.
بدون کمک دیگران یعنی وقتی استقلال مالی داشته باشی
حالا یا هیچ کمکی نگیری یا اگرم باشه خیلی مختصر و جزیی
شعار که خیلی فراوونه تا دلت بخواد کیلویی!!
عملا تو زندگی هیچکسی هم کاربردی نداره
فک کنم خودتم به همین نتیجه رسیده باشی که همه چی با زحمت خود ادم بدست میاد
چون هرکسی در درجه اول حامی و کمک کننده خودشه
حتی اونایی که ادعا میکنن عاشق کمک به دیگرانن
موافقی؟
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
برام دعا کنین گره کارم خود خدا باز کنه اون آدم برگرده مثه روز اولش بشه و بهم برسیم حالم خوب باشه دیگه گریه نکنم منم تاچنوقته دیگه میرم حرم پابوس امام رضا برای همتون دعامیکنم گره کارتون به دست اون بالایی باز شه
ویرایش توسط Saltanat : 04-20-2020 در ساعت 05:29 PM
در حال حاضر 6 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 6 مهمان ها)